به گزارش خبرنگار مهر، نشست معرفی و بررسی کتاب «امام خمینی (ره) و مساله آزادی» روز دوشنبه (۱۷ خرداد ۱۴۰۰) با حضور شریف لکزایی (نویسنده کتاب)، مرتضی یوسفیراد (منتقد) و با دبیری محمد آسیابانی در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.
مطالعه فلسفه سیاسی امام خمینی از زاویه بحث درباره آزادی
محمد آسیابانی دبیر نشست معرفی و بررسی کتاب «امام خمینی (ره) و مساله آزادی» ضمن گرامیداشت یاد و خاطره معمار کبیر انقلاب اسلامی و همچنین شهدا و کوشندگان قیام مهم ۱۵ خرداد که به تعبیر امام راحل مبدا انقلاب اسلامی بودند، گفت: به مناسبت همین ایام نشست بررسی کتاب «امام خمینی (ره) و مساله آزادی» در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار میشود.
وی در ادامه به معرفی کتاب «امام خمینی (ره) و مساله آزادی» پرداخت: کتاب ۶ فصل دارد؛ در فصل نخست «اختیار، آزادی و کرامت» مورد بحث قرار گرفته که در اصل معرفی مباحث بنیادین این پژوهش است. به باور نویسنده اختیار به مثابه عنصری هستی شناختی و فلسفی میتواند به عنوان مبنایی برای ورود انسان به مسائل اجتماعی و سیاسی قرار گیرد. در فصل دوم «مناسبات آزادی و امنیت» بررسی شده و نویسنده بحث کرده که آزادی و امنیت هیچکدام بر دیگری تقدم ندارند و امام خمینی نیز این دو را در تعامل با هم در ساحت اجتماع معرفی کرده است.
آسیابانی ادامه داد: «آزادی و مشارکت سیاسی» مبحث فصل سوم کتاب است. نویسنده در این فصل، بحث کرده که به باور امام از آنجایی که آزادی از حقوق اولیه بشر است، تعیین شکل، نوع حکومت و اختیار تعیین سرنوشت سیاسی نیز از جمله حقوق اولیه مردم است و به باور امام این حق تعیین سرنوشت امری عقلی است. فصل چهارم کتاب با عنوان «مردم سالاری دینی و حقوق اقلیتها» بر این موضوع استوار شده است که در نظام سیاسی مورد نظر امام چه حقوق و اختیاراتی برای اقلیتهای دینی (زرتشتیان، یهودیان و مسیحیان) و اقلیتهای مذهبی یعنی اهل سنت در نظر گرفته شده است و آیا این حقوق تنها مسائل عبادی را شامل می شود یا مسائل سیاسی را هم دربر میگیرد؟
این روزنامهنگار همچنین فصل پنجم کتاب «امام خمینی (ره) و مساله آزادی» را فصل جذابی دانست که در آن نویسنده آزادی مطبوعات و بنیانهای نظری این آزادی در اندیشه سیاسی امام خمینی را مورد بررسی قرار داده است. وی افزود: نویسنده با طرح نظریه مسئولیت اجتماعی این نکته را مطرح میکنند که امام خمینی آزادی مطبوعات را در حیطه مسئولیت اجتماعی میپذیرفت.
او همچنین با اشاره به فصل ششم کتاب، گفت: این فصل هم «به سوی یک نظریه آزادی» نام دارد و جمع بندی مباحث است و به نوعی جایگاه آزادی را در اندیشه امام خمینی به عنوان یک حکیم حکمت متعالیه روشن می سازد. به عبارتی مفهوم آزادی در دستگاه فلسفی و اخلاقی امام خمینی مورد بررسی قرار گرفته است. در واقع میتوان گفت که مباحث کتاب یک دور مرور اندیشه سیاسی امام خمینی از منظر آزادی است.
آسیابانی عنوان کرد: آقای لکزایی کتاب را به پدرشان مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ محمد لکزایی که از علمای برجسته و اثرگذار منطقه سیستان بودند، تقدیم کردهاند که زمان انتشار این کتاب در قید حیات بودند و متاسفانه در تیرماه ۱۳۹۸ به رحمت خداوند میروند. یاد و خاطره ایشان را هم گرامی میداریم.
او در ادامه تاکید کرد: عمده تلاشهای فکری دکتر شریف لکزایی در حوزه تبیین و استخراج یک نظام معرفتشناسی در حوزه علوم سیاسی از دل حکمت متعالیه است. این تلاشها از این جهت مهم هستند که در جنبشی که در زمینه علوم انسانی اسلامی راه افتاده است، بهویژه در حوزه سیاست و مفهومی به نام آزادی، مبنای اکثر مباحث (و نه همشان) فقه بود و نه فلسفه.
آسیابانی همچنین مطرح کرد: در این کتاب نویسنده اشاره کرده که امام خمینی در جایگاه فقاهت و مرجعیت با سلطنت پهلوی مبارزه کرد و پس از پیروزی نظامی را بر مبنای حکمت متعالیه استوار ساخت. مبنا و پیشفرض مباحث کتاب بر این است که امام خمینی یک حکیم متعالی و نوصدرایی است. اما دوست دارم بحث را با موفق یا ناموفق بودن طرح نسبت اندیشههای امام با حکمت متعالیه و ارجاعات کتاب به منابع این حکمت و روششناسی کتاب آغاز کنیم.
وی افزود: اکنون چندین سال است که بحث درباره فقهی یا فلسفی بودن قیام امام هم مطرح شده است. آقای لکزایی در فصل اول کتاب، حوزه اختیار را مطرح میکنند که امام در مباحث حوزه جبر و اختیار هم به تقسیم بندی کلاسیک در اندیشه اسلامی قایل بوده و به رای چهارمی که ملاصدرا بدین نحو طرح کرده که مسئله اختیار آدمی در عرض اراده خداوند است، اشارهای نمیکنند. اگر مبنا را بر این بگیریم که نگاه امام به مسئله آزادی بیشتر از زاویه فلسفه بود، آیا پس از پیروزی انقلاب نگاه به آزادی از دید امام به صورت همان نگاه فلسفی باقی ماند یا اینکه وجه فقهی امام بر این دید چربید؟
کتاب مساله محور است
در ادامه این نشست، یوسفیراد مباحث کتاب «امام خمینی (ره) و مساله آزادی» را مبسوط، جامع و متناسب با بحثهای موجود در حکمت متعالیه دانست و گفت: روش واحدی بر متن حاکم است و قوت متن از حیث روشی، روش فلسفی مبتنی بر حکمت متعالیه است. کتاب مساله محور است و این حسن و امتیاز کتاب محسوب میشود. همچنین، سازماندهی و آغاز و پایان مشخصی دارد. نویسنده درصدد برآمده مباحث به نظریه منتهی شود. در نتیجه استفاده مطلوبی از متن صورت گرفته و نویسنده توانسته نظریهای استخراج کند.
او به اشکالات، ابهامات و ایهامات وارد به کتاب «امام خمینی (ره) و مساله آزادی» اشاره کرد و گفت: از حیث روشی با توجه به عنوان کتاب آیا برای امام آزادی، مساله بوده است؟ آزادی در معنای سیاسی و اجتماعی که بخشهایی از متن کتاب ناظر به معنای سیاسی و اجتماعی است، اگر برای امام آزادی مساله بوده است آیا این آزادی را از مبنای فکری و فلسفی گرفته یا از محیط بیرون (محیط سیاسی و اجتماعی)؟ در مبانی امام (عرفانی و فلسفی) آزادی مساله نیست بلکه امام از حیث مبانی در ادامه سنت فلسفی تعریف میشود. اگر مبانی امام را در ادامه سنت فلسفی و عرفانی ببینیم به اعتقاد من آزادی برای امام بنا بر دلایل مختلف مساله نبوده است. اگر امام از محیط بیرون آزادی را گرفته باشد (که ظاهراً هم اینطور است) نظیر دیگر متفکران اسلامی آن دوره مانند شهید مطهری و علامه جعفری که در متون و ادبیاتشان بحث از آزادی دارند، طبیعتاً انتظار میرود متناسب با بار معنایی که آزادی در عصر جدید و دوره معاصر ایران معنا یافته، این معنا دریافت شود.
وی ادامه داد: اگر برای امام آزادی مساله بوده و این مساله از محیط بیرون گرفته شد نه از مبانی عرفانی و فلسفی، انتظار میرفت شروع کتاب از مساله آزادی از محیط بیرون آغاز شود درحالی که نویسنده کتاب را از مبانی تحت عنوان «اختیار، آزادی و کرامت» آغاز کرده است. اگر خاستگاه مساله نزد امام از محیط بیرون بود بهتر بود فصل اول کتاب هم به محیط بیرونی اشاره میکرد و در نتیجه گیری مشخص میشد که امام متاثر از فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حاکم، آزادی را به عنوان مساله قرار داده است. اما ساختار متن از مبانی شروع شده و مشخص نمیکند که امام آزادی را از محیط بیرون گرفته است. در ظاهر در مبانی امام چیزی به معنای آزادی مساله نبوده است. به نظرم مبانی امام مولد مسئله آزادی در بحث سیاسی و اجتماعی نیست.
یوسفی راد در ادامه با طرح این سوال که وجه و تعیین آزادی در اندیشه امام چیست، به طرح پرسشهای دیگری درباره کتاب پرداخت و گفت: آیا به ملاحظه تحولات سیاسی، اجتماعی و تاریخی است یا در حوزه معرفتی است؟ آیا امام مساله آزادی را در پایگاه پارادایم مدرن فردی به نمایندگانی مانند لاک، هابز و… مطرح میکند و یا در پارادایم مدرن اجتماعی و به نمایندگانی چون روسو، هگل و هابرماس است یا در غیر این دو مورد است. آیا امام فراتر از این گروهها و بیرون از آنها به بحث آزادی میپردازد یا در یکی از این دو گروه قرار میگیرد.
این پژوهشگر حوزه علوم سیاسی اضافه کرد: مسئله آزادی در اندیشه امام در پارادایم کلاسیک، مدرن، پسامدرن تعریف میشود یا هیچکدام؟ آیا نزد امام منشا آزادی حق است یا فضیلت گرایی؟ آیا آزادی نزد امام ارزش است یا روش است؟ آیا خاستگاه آزادی در اندیشه امام توجه به عدالت است؟ متفکرانی که با بحث آزادی مواجه هستند آیا آزادی را در تقابل با عدالت مطرح میکنند؟ آیا خاستگاه امام تقابل آزادی و عدالت است؟ آیا فردگرایی، اصالت فرد و اصالت جمع در نوع توجه امام به آزادی اثر داشته است؟ اگر بله به چه میزان اثر داشته است؟ چقدر با گروههای درون و برون حکومتی بر سر مسئله آزادی گفتوگو کردیم؟ چرا تاکنون بعد از انقلاب اسلامی ایران آزادی در جمهوری اسلامی ایران مسئله نشده است؟ در صورتی که آزادی باید مسئله شود. در نظریه آزادی امام که در کتاب امام و مسئله آزادی مطرح شده است باید تکلیف نسبت آزادی و عدالت مشخص شود، اینکه آیا آزادی بر عدالت مقدم است یا برعکس.
در دیدگاه حضرت امام نوعی تعامل بین امنیت و آزادی است
در ادامه نشست شریف لکزایی در پاسخ به انتقادات مطرح شده درباره کتاب، با بیان اینکه ابهام، برداشتها و تلقیهای مختلفی که از آزادی در ایران وجود دارد همواره مشکل ساز است و پرسشهایی که دکتر یوسفی راد مطرح کرد، اثباتی بر تلقیها و برداشتهای مختلف درباره آزادی است، گفت: اینکه حدود آزادی فرد و قدرت دولت چیست و ابعاد و معیار آن چیست همچنان برای ما مساله است. تقابل آزادی با دیگر ارزشها از جمله عدالت یکی دیگر از مشکلات است. با مراجعه به صحبتهای امام خمینی، شهید مطهری و… در قانون اساسی ممکن است تعارض و تقابل را برداشت نکنیم. اما اینکه کدام وجه و کفه ترازو را سنگین کنیم، مساله است که نیاز به بحث و گفتوگو دارد. همه این موارد ما را مجاب میکند که درباره آزادی صحبت کنیم و اگر مساله نیست آن را به عنوان مساله طرح کنیم.
لک زایی ادامه داد: طبق دیدگاه میلر، آزادی جنبه بیرونی و درونی دارد او معتقد است «آزادی یک فرد بستگی به این دارد که آیا جهان به صورتی است که درهای زیادی به روی آن باز شود یا نه» اما این نگاه، لیبرالی است. آزادی درونی و بیرونی، ترجمان دیگری از آزادی مثبت و منفی نیز تلقی میشود. مباحث منتشر شده در کتاب «امام خمینی (ره) و مساله آزادی» درآمدی است به نظریه امام در باب آزادی که می توان این نظریه را به عنوان نظریه آزادی مسئولانه یاد کرد. چیزی که در این کتاب آمده، به نوعی همین را آشکار میکند و ابعاد آن را توضیح میدهد.
این پژوهشگر حوزه علوم سیاسی اضافه کرد: در بحث الگو و نظریه مناسب آزادی مطبوعات سه نظریه مطرح شده و نظر امام در برخی مواقع میتواند آزادی گرایانه و مواردی هم میتواند اقتدار گرایانه تلقی شود. در مجموع مباحث امام با توجه به مبانی ایشان، نظریه مسئولیت اجتماعی مورد توجه بیشتری قرار میگیرد. در بحث آزادی و مشارکت سیاسی امام، دیدگاه امام در قالب نظریه واکارگزاری قابل تبیین است. دو دیدگاه وجود دارد؛ در نظریه هابز انسانها حقوق و اختیارشان را به دولت اعطا میکنند تا دولت امنیت را تامین کند. در نظریه لاک، دولت کارگزار مردم است و مردم اختیارشان را به دولت واگذار نمیکنند بلکه دولت را به عنوان کارگزار خود تلقی میکنند که منویاتشان را برآورده کند. دیگاه امام را نمیتوانیم در این دو دیدگاه بگنجانیم هرچند در برخی مواقع میتوان گفت دیدگاه امام میتواند کارگزاری هم تلقی شود. چیزی که از برآیند آن اندیشهها میتوانیم تلقی کنیم. مردم بخشی از اختیارات را به دولت واگذار و گاهی دولت کارگزار مردم است.
او با بیان اینکه در بحث آزادی و امنیت سه دیدگاه را در کتاب «امام خمینی (ره) و مسئله آزادی» مطرح کرده، گفت: در دیدگاه حضرت امام نوعی تعامل بین امنیت و آزادی است یعنی نه به بهانه آزادی، استقلال را مخدوش کنیم و نه به بهانه استقلال آزادی را محدود کنیم. نظریه آزادی مسئولانه اینجا خود را خوب نشان میدهد.
نویسنده کتاب «آزادی و دانش» ادامه داد: سوالی از سوی دکتر یوسفی راد مطرح شد مبنی بر اینکه آزادی مسئله امام بوده است و آیا این آزادی مبتنی بر مبانی ایشان بوده یا شرایط اجتماعی و سیاسی؟ این موضوع و بحث دغدغه امام بود. از دهه ۳۰ که امام کتاب کشف الاسرار را نوشتند رگههای قدرتمند این بحث را میبینیم. آزادی به نحو گسترده باید برای همه به صورت برابر وجود داشته باشد، این فرمایش امام است. امام قبل از انقلاب فرمودند آزادی به گونهای در جامعه رواج دارد که فقط برای کسانی است که به دین و علما اتهام میزنند. شرایط اجتماعی و سیاسی در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی دغدغه و موضع و منظر امام را پررنگ کرد. ولی همه این مباحث مبتنی بر مبانی انسان شناسی، هستی شناسی و معرفت شناسی امام است که قابل ردیابی است. نگاه و رویکرد من جامعه شناختی نبود بنابراین تقدم را به مبانی اختصاص دادم.
این عضو هیات علمی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در ادامه با اشاره به اینکه اندیشه امام در حوزه آزادی در هیچکدام از پارادایمهای رایج علوم سیاسی قرار نمیگیرد، گفت: اینکه آزادی فرد از نظر امام در کدام پارادایم قرار میگیرد میتوان گفت که در هیچکدام، چرا که مبانی آنها متفاوت است و اصطلاح «واکارگذار» را در رابطه فرد و دولت به کار بردم که در آن نه واگذاری کامل اختیارات از سوی مردم و نه کارگزاری مطلق در آن رخ میدهد. وجه سوم اختیار است که در کنار آزادی و تفویض قرار نمیگیرد بلکه در عین حال که در جامعه امکان فعالیت دارید اما نسبت به برخی امور از توانایی برخوردار نیستید. آزادی را یک نوع توانایی فرض میکنم و هیچکدام از این پارادایمها را نمیپذیرم. تاکید حکمت متعالیه بر آزادی انسان بر روی بحث آزای است که با مسئولیت گره خورده است.
نویسنده کتاب «آزادی سیاسی در اندیشه آیت الله مطهری و آیت الله بهشتی» ادامه داد: وقتی عدالت تحقق مییابد، آزادی بخشی از عدالت است، این دو در تقابل هم نیستند. بر اساس فرمایشات امام آزادی اولویت پیدا میکند. اگر آزادی نباشد به عدالت هم نمی رسیم. این نکته مهمی است که در شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی متبلور شده است. اصالت جمع و فرد که دکتر یوسفی راد مطرح کردند، قابل مطالعه است. استاد مطهری فرمودهاند «دو مکتب فلسفی و سیاسی معاصر به مباحث اصالت فرد و جمع دامن زدند.» در فرمایش امام موسی صدر و شهید مطهری هم فرد جایگاه خاص دارد و حدود آزادیاش باید مشخص باشد و هم جامعه جایگاه خود را دارد. هم فرد بر جامعه اثر میگذارد و هم جامعه بر فرد تاثیرگذار است.
وی در پایان این نشست گفت: اما یکی دیگر از مسائل این است که چرا در سالهای پس از انقلاب، آزادی تبدیل به مسئله نشده است؟ این مفروض را میپسندم که آزادی مسئله نشده است، اما با این نگاه که آزادی مسئله بوده و مسئله هم هست، اما نخبگان کمتر در مورد آن نظریهپردازی کردهاند و اگر بنا باشد به نظریه آزادی بپردازیم، باید نظریه دولت را تقریر کنیم، اما اینکه چرا پرداخته نشده، دلایل زیادی دارد که عبارت از دلایل داخلی و بیرونی است. از جمله دلایل بیرونی جنگ تحمیلی و تعارضات با جهان خارج است و این تعارضات موجب شده تا کمتر به آن بپردازیم، اما همین شرایط حساس کنونی در دوره جنگ، انتخابات را تعطیل نکرد و امام اجازه ندادند نوع نظام سیاسی به رأی گذاشته نشود و گفتند حتماً رایگیری شود و این نظر مردم برایشان مهم بوده است.آزادی مساله بوده و همچنان هم هست اما نخبگان ما کمتر به آن توجه کردند و نظریه پردازی در این زمینه صورت نگرفته است. چند مقاله و کتاب درباره مساله آزادی نوشته شده است. هرچند درباره چشم اندازها بحث شده و تلاش شده به این سمت و سو حرکت شود اما کافی نیست.
نظر شما